در مطبوعات

دردی برای جنوب

1393/11/28

هرروز برای هنرمند، فرصت دوباره‌ای است برای خلق؛ من نیز از این اصل مستثنی نیستم و برای همین است که همچنان هرشب تا صبح باوجود شرایط جسمی‌ام، نقاشی می‌کنم و اگر بنا به اجبار یا ضرورت، نقاشی نکنم، مثل آن است که گمشده‌ای دارم. تشکیل «بنیاد ایران درودی» نیز از سال‌هاپیش به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های من، در همین راستاست. فکر تشکیل بنیاد از سال‌های دور، از همان زمانی که آثارم در قطعی بزرگ در مجلات معتبر دنیا منتشر شد، از آرزوهایم بود. تا به‌این‌ترتیب آثارم برای همیشه در سرزمینم باقی بماند. آرزویم را همچنان در دل داشتم تا مدتی قبل که تلاش کردم، آن را عملی کنم. در همین زمینه، حدود ١٩٠اثرم را محضری به این بنیاد بخشیده‌ام تا بنیاد بتواند آثارم را در قالب موزه‌ای به ملت ایران هدیه‌ کند و به‌صورت دایم برای عموم به نمایش درآورد. تهیه شناختنامه تمامی آثار به شکل متداول، صورت گرفته و هرآنچه مربوط‌به نمایش این آثار است، از جمله پوسترها و کارت‌های دعوت اکثر نمایشگاه‌هایم و بریده جراید آنها در آلبوم‌های متعددی جمع‌آوری شده است و فیلم مستندی از یکایک آثار به‌عنوان سند مستند، در دست تهیه است. خلاصه آنکه حالا بنیاد تنها به‌دنبال مکانی است تا این آثار را به‌صورت موزه‌ای در آن به نمایش بگذارد. دغدغه و تلاش من اکنون در جهت یافتن مکانی مناسب موزه است که پاسخگوی این هدف مردمی باشد. از آنجا که برای رسیدن به چنین هدف والایی، از هیچ‌چیز دریغ ندارم، مطمئن هستم گرچه به‌سختی، اما سرانجام آرزوی بلند‌پروازانه‌ام تحقق خواهد یافت. اما دغدغه اصلی و نگران‌کننده این روزهایم مانند هر انسان وطن‌دوستی، درد مردمان جنوب کشورم است که دلم برایشان سخت به درد آمده؛ برای آنان که این روزها از طبیعی‌ترین و ساده‌ترین حق زندگی‌شان، یعنی داشتن هوایی سالم بی‌بهره‌اند. به زنان و کودکان و مردان این منطقه فکر می‌کنم. به آنهایی که نفس‌کشیدن برایشان سخت شده است. و با هر نفسی، مقداری ریزگرد وارد ریه‌هایشان می‌کنند. می‌گویند گرد‌و‌غبارها باعث این اتفاق شده است. اینکه این ریزگردها از کجا آمده‌اند؛ دلیلش چیست و چرا؟ مساله‌ای است که دیگر تنها فکر‌کردن به آنها، کاری انجام نمی‌دهد. این مصیبت می‌تواند ناشی از یک سوءمدیریت باشد یا هر ‌اتفاق دیگری. آنچه در ‌این‌ میان، در این روزهای بحرانی اهمیت دارد، این است که باید کاری کرد. مسوولان کشورم - از سازمان محیط‌زیست گرفته تا اشخاص دیگری که می‌توانند – هرچه‌سریع‌تر به این مساله واکنش نشان داده و هر راهی که به نظرشان موثر می‌رسد به کار بندند تا هوای سالم و پاکیزه، بار دیگر به سرزمین کارون بازگردد. 

خوزستان، سرزمین همان مردمان شجاعی که در زمان جنگ از هر ذره خاک ایران، غیورانه و به قیمت جانشان دفاع کردند، مهد همان مردمانی که حیات اقتصادی‌ - نفت - این سرزمین را تامین کرده‌ و می‌کنند، امروز از بدیهی‌ترین حق حیات یعنی نفس‌کشیدن در هوای سالم محروم شده‌اند... . هیچ انسان وطن‌دوست و آزاده‌ای نمی‌تواند نقش سازنده جنوب ایران را در پیشرفت وطنمان، انکار کند و حالا تلاش برای رفع این مشکل، ضروری‌ترین کاری است که می‌توان برای آنها انجام داد. ولی آیا به‌راستی می‌توان مانع ادامه این فاجعه غم‌انگیز شد؟ چگونه؟ آیا نظیر این اتفاق در سایر نقاط دنیا دیده شده است؟ چرا اینقدر اطلاع‌رسانی عمومی در این منطقه کم است؟ چرا به ساکنان این منطقه مهم ایران، اطلاع‌رسانی لازم نمی‌شود تا تجهیزات مقابله با آن را پیشاپیش تهیه کرده و جان خود و عزیزشان را از عواقب غم‌انگیز اتفاقاتی از این دست حفظ کنند؟ اصولا هوا‌شناسی قادر است حوادث اینچنینی را پیش‌بینی کرده و مردم را از وقوع آن مطلع کند؟ اینک که متاسفانه این حادثه دردناک و ناگوار رخ داده و همه را غافلگیر کرده است، اگر دیگر خیلی دیر شده و کاری نمی‌توان کرد، حد اقل می‌توانیم با هموطنانمان همدردی کنیم! من به‌عنوان یک‌فرد ایرانی باور دارم قلب یکایک کسانی که ایران را دوست می‌دارند، از این حادثه تلخ به درد آمده است